پارت ۶ ( من عاشق کدوم بشم ) غلط دیکته دیدید معذرت
از زبان رین*
من : رین
گارف : خوشبختم
ی سر تکون دادم
ارن: نه این نشده این دختر با اینا ... نه !
دستمو گرفت و داشت میبرد که ی نگاه به همشون انداختم و دستمو از دستش در آوردم و کنارش حرکت کردم
از زبان سوم شخص*
افمائو: پسرا شما باید تلاشتون رو بکنید این آخرین شانسیه که دارید
ی پسره : تلاش چی ؟
افمائو: تو هم جدید اومدی
جین: خانما این داداش منه ... رادی
رادی : سلام ...
افمائو : ی دختری هستی که خب دوست پسر نداره
کی سی : و خب پسرا باید تلاش کنن که به دستش بیارن به همین سادگی
جین: تو نیاز نیست تلاش کنی با همتونم بی مصرف ها بلاخره من اونیم که دلشو میبرم
بعد رفت
رادی: به خاطر بی احترامی برادرم ازتون معذرت میخوام میرم باهاش راجب این بی احترامی حرف بزنم و ی جایی رو پیدا کنم و بشه لطفا ی جایی رو نشون بدین که خونم رو بسازم ...
کی سی: چه رمانتیک و با ادب
کم: خیلی خوبه کاش گیر من میوفتاد
رادی: ام... متوجه نمیشم
نوی: بیخیال بیا بریم ی جا نشونت بدم برای خونه ساختن ... آها راستی من نوی هستم کوکی میخوری؟
رادی : ام ممنونم
بعد اونا هم رفتن
ایین: من باید دل اون دختر رو به دست بیارم
پیرس: نه من باید این کارو کنم
ایین: خب میبینیم کی زود تر این کارو میکنه
گارف : منم دوست دارم شانسم رو امتحان کنم
افمائو: خیلی خب دعوتش کنید به ی سریع قرار
کی سی :من ی فکر بهتری دارم ...
از زبان رین *
همه دخترا و پسرا جمع شده بودن ارن نبود ... نمیدونستم کجاست
کی سی : خیلی خب پسرا همتون باید ی بار با رین قرار بزارید بعدش ما هممون ی لباس می پوشیم ی شخصیت میشیم و شما باید تشخیص بدین که رین واقعی کدومه و هرکی درست تشخیص بده میشه دوست پسر رین
من: وایسا ... چی ؟!
افمائو : آخرش میتونی رد کنی ولی الان نمیتونی
من: هر وقت بخوام رد میکنم ...
پشتمو کردم بهشون که خوردم به قفسه سینه ی یکی برگشتم نگاهش کردم
رادی: اینجا چه خبره ؟
من: از اونا بپرس خوشگله
بعد از کنارش داشتم رد میشدم که دستم رو گرفت که برگشتم نگاهش کردم تو چشمام نگاه داشت میکرد انگار میخواد بفهمه که چی شده و چرا من عصبیم که ایین و پیرس اومدن حولش دادن
ایین : اون قبول نکرد که ی دوست پسر پیدا کنه ...
رادی : چطور ؟
اون دستم رو ول نکرد
پیرس: قرار شد با همه ی قرار بزاره و در آخر...
کی سی : وقتی که شما پیداش کردین از بین هزار تا کپی بهتون ی فرصت بده
رادی : منم دوست دارم امتحان کنم ...
من : چی ؟
یکم نزدیک صورتم شد که فقط خودم صداشو بشنوم
رادی : ی نقشه دارم تا اینا دست از سرت بردارن پس باهام هم کاری کن
من : خیلی خب ...
ایین : یعنی قبول میکنی ؟
من : چاره دیگه ای دارم ؟
و دستمو از دستش در آوردم
#ماینکرفت #افمائو
من : رین
گارف : خوشبختم
ی سر تکون دادم
ارن: نه این نشده این دختر با اینا ... نه !
دستمو گرفت و داشت میبرد که ی نگاه به همشون انداختم و دستمو از دستش در آوردم و کنارش حرکت کردم
از زبان سوم شخص*
افمائو: پسرا شما باید تلاشتون رو بکنید این آخرین شانسیه که دارید
ی پسره : تلاش چی ؟
افمائو: تو هم جدید اومدی
جین: خانما این داداش منه ... رادی
رادی : سلام ...
افمائو : ی دختری هستی که خب دوست پسر نداره
کی سی : و خب پسرا باید تلاش کنن که به دستش بیارن به همین سادگی
جین: تو نیاز نیست تلاش کنی با همتونم بی مصرف ها بلاخره من اونیم که دلشو میبرم
بعد رفت
رادی: به خاطر بی احترامی برادرم ازتون معذرت میخوام میرم باهاش راجب این بی احترامی حرف بزنم و ی جایی رو پیدا کنم و بشه لطفا ی جایی رو نشون بدین که خونم رو بسازم ...
کی سی: چه رمانتیک و با ادب
کم: خیلی خوبه کاش گیر من میوفتاد
رادی: ام... متوجه نمیشم
نوی: بیخیال بیا بریم ی جا نشونت بدم برای خونه ساختن ... آها راستی من نوی هستم کوکی میخوری؟
رادی : ام ممنونم
بعد اونا هم رفتن
ایین: من باید دل اون دختر رو به دست بیارم
پیرس: نه من باید این کارو کنم
ایین: خب میبینیم کی زود تر این کارو میکنه
گارف : منم دوست دارم شانسم رو امتحان کنم
افمائو: خیلی خب دعوتش کنید به ی سریع قرار
کی سی :من ی فکر بهتری دارم ...
از زبان رین *
همه دخترا و پسرا جمع شده بودن ارن نبود ... نمیدونستم کجاست
کی سی : خیلی خب پسرا همتون باید ی بار با رین قرار بزارید بعدش ما هممون ی لباس می پوشیم ی شخصیت میشیم و شما باید تشخیص بدین که رین واقعی کدومه و هرکی درست تشخیص بده میشه دوست پسر رین
من: وایسا ... چی ؟!
افمائو : آخرش میتونی رد کنی ولی الان نمیتونی
من: هر وقت بخوام رد میکنم ...
پشتمو کردم بهشون که خوردم به قفسه سینه ی یکی برگشتم نگاهش کردم
رادی: اینجا چه خبره ؟
من: از اونا بپرس خوشگله
بعد از کنارش داشتم رد میشدم که دستم رو گرفت که برگشتم نگاهش کردم تو چشمام نگاه داشت میکرد انگار میخواد بفهمه که چی شده و چرا من عصبیم که ایین و پیرس اومدن حولش دادن
ایین : اون قبول نکرد که ی دوست پسر پیدا کنه ...
رادی : چطور ؟
اون دستم رو ول نکرد
پیرس: قرار شد با همه ی قرار بزاره و در آخر...
کی سی : وقتی که شما پیداش کردین از بین هزار تا کپی بهتون ی فرصت بده
رادی : منم دوست دارم امتحان کنم ...
من : چی ؟
یکم نزدیک صورتم شد که فقط خودم صداشو بشنوم
رادی : ی نقشه دارم تا اینا دست از سرت بردارن پس باهام هم کاری کن
من : خیلی خب ...
ایین : یعنی قبول میکنی ؟
من : چاره دیگه ای دارم ؟
و دستمو از دستش در آوردم
#ماینکرفت #افمائو
- ۱.۹k
- ۳۰ خرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط